پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

سلام خوش آمدید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بزرگسالی» ثبت شده است

زهرا می‌گه یه مدته مغزم فاز بازبینی فیلم‌های دهه ۸۰ رو برداشته. واقعا حس می‌کنم پیرم که اینارو حتی تو سینما دیدم. جدی جدی داریم پیر می‌شیما. انگار تازه دارم حس و حال استادام که با آهنگای قدیمی فاز داشتنو درک می‌کنم و به نظرم این خیلی سمه.
خنده‌م می‌گیره. می‌گم نه خب چرا. اینا همه خاطره‌هامونن. مگه هویتمون از همون خاطره‌هامون نیستن..؟!اتفاقا من برعکس تو، از خود پیری و نشانه‌های ظاهریش ناراحت نیستم. حتی خطوط روی صورت یا تک‌دونه‌های موهای سفیدم رو خیلی هم دوسشون دارم. اما می‌دونی یکی از مهم‌ترین ترسام از پیری چیه؟ اینکه آلزایمر بگیرم و خیلی چیزا رو یادم بره..
می‌گه دقیقا..! زندگی اون چیزی نیست که زیسته‌ایم. زندگی اون چیزیه که به یاد میاریم تا روایت کنیم.

 

 

همونقدر که خاطرات شیرین بهمون بهانه‌ی زیستن و ادامه دادن تو روزای سخت رو میده، خاطرات تلخ هم به همون اندازه می‌تونه مثل یک بیماری مزمن کشنده، باعث مرگ تدریجی یک آدم بشه. من هم مثل هر آدم دیگه‌ای مدت‌ زیادی تلاش‌های تباه نافرجامی برای فراموش کردن خاطرات تلخم کردم. اما چیزی شبیه زباله‌های غیرقابل تجزیه، که فقط تصور می‌کنیم وقتی از خونه‌ و دیدمون «دور ریخته می‌شن»، از بین رفتن، اما واقعیت اینه که تو کره خاکی برای چنین زباله‌هایی جایی به معنای «دور» وجود نداره و با تقریب خوبی می‌شه گفت از بین رفتنی هم وجود نداره. این روزها بیشتر از قبل درگیر همین فرایند بازیافت این جنس خاطراتم هستم. که همین بازیافت، خودش دستاوردهای مهمی مثل تمرین مسئولیت‌پذیری، بخشش خودم و دیگران رو داشته. درسته که دنیای بزرگسالی با تمام رنج‌ها و چالش‌هاش یه وقتایی نفس آدم رو بند میاره، ولی ارزش این جنس رشدها رو تجربه کردن داره و همچنان شاکرم که بهم فرصت زیستن داده می‌شه. 

 

پرتو
طبقه بندی موضوعی