پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقوا» ثبت شده است

هیچ‌وقت دلم با دنیای بیزنس و بیزنس‌من‌ها صاف نشد. حتی با اینکه از سمت اطرافیان با فرصت‌های خوب درآمدی در این دنیا روبه‌رو شدم وجدانم با این‌سبک مشاغل کنار نیامد. گویی قضاوت ناخودآگاهی در درونم دارم که این افراد به هرقیمتی حاضرند سود خود را در نظر بگیرند. تصور می‌کنم همین به هرقیمتی بودن، می‌تواند انسان را قدم‌قدم به مرز کروکور شدن پیش برد. همین‌قدر بی‌رحم. همین‌قدر خودخواهانه. همین‌قدر تابع قوانین جنگل زیستن حتی!

این قضاوت غیرمنصفانه‌ و حتی افراطی‌گونه من که در درجه اول قلب خودم را آزار می‌دهد یحتمل نتیجه‌ی این رفتار عجیب و غریب مردمی‌ست که هزاران نفر به شجاعت و وفاداری و مهمان‌نوازی در دنیا یاد می‌کنند، است. مردم شریفی که به‌خاطر منفعت خود به‌جای تلاش در ایجاد ثبات در بازار به ‌دنبال گرفتن ماهی از آب گل‌آلودند.

این روز‌ها حس می‌کنم بیش از اندازه مردم شهرم را نمی‌شناسم. حس می‌کنم چندماهی‌ست در غربت زندگی‌ می‌کنم. 

نقطه اوج حس غربتم در این شهر، دقیقا به روزی که دلار نوسانات عجیب کرد برمی‌گردد. تصادفا در یکی از مناطق مرفه شاهد صف مردم در یک صرافی‌ بودم و چنان با حسرت و غضب آن‌ها را نگاه می‌کردم که لحظه‌ای باور نمی‌کردم این مردم همان مردمی باشند که من در خیالم داشتم.. فقط لحظه‌ای به این فکر فرورفتم اگر روزی در این شهر قحطی و خشکسالی رویش را نشان دهد این مردم شریف چه بر سر این شهر خواهند آورد..

 

پ.ن: امیرالمومنین در خطبه ۱۹۳ یکی از صفات متقین را دوری از طمع می‌فرمایند:«...و تَحَرُّجاً عَن طَمَع».

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۵

اینکه در عصر حاضر با این حجم گسترده از پیشرفت علم و  فرهنگ (!) حداقل در سطح ادعاهایمان ، هنوز اشخاصی پیدا می‌شوند که بگویند: «چقدر ناراحت کننده ست از مسافران این پرواز جراح و استاد پروازی و تیمی از مشانیر و فلان کس و بهمان کس بودند..» قلبم را به درد می آورد.اینکه ملاک ارزش‌گذاری انسان‌ها در یک جامعه فرهنگی این القاب و عنواین بی‌ارزش باشند، زنگ خطری‌ست برای جلوه‌های فقر فرهنگی. 

از آنجا که ایمان عجیبی به این قضیه دارم که عیب جویی در نهایت به ارتکاب خود فرد به همان عیب منجر می‌شود، لازم به ذکر است مع‌الاسف من نیز یکی از افراد همین جامعه محسوب می‌شوم. شاید درد این تفکر فاسد را زمانی بیشتر متوجه شدم که بی‌تابی معلم‌م در غم از دست دادن جوان خود را لمس کردم. جوانی که عمرش را فدای پدر و مادری سالخورده کرده بود و از خواسته‌های خود برای همین امر گذشت کرده بود.

کسی چه می‌داند. شاید همان جراح و متخصص نفس هزاران نفر را به تنگ آورده باشد.( که متاسفانه کم مشابه این جریان را در مشاهدات خودم از جامعه ندیده ام)

کسی چه می‌داند.. شاید جای خالی مرد جوان بیشتر از جای خالی آن جراح حس شود..!

امیدوارم روزی برسد ریشه‌ی تمامی این ارزش‌گذاری‌های بی‌منطق و بی‌اساس با روشنگری اهل معرفتش از میان برده شود تا شاهد روزی نباشیم که از ریخته شدن اینهمه خون برای ارزش‌هایمان پشیمان باشیم.. 

 

پ.ن: ان‌ اکرمکم عندالله اتقاکم... 

  • ۰ نظر
  • ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۵۵