قبلا هم نوشته بودم. شاید هم گفته بودم. اصلا چه اهمیتی دارد. بگذریم.. آشپزی و شیرینیپزی در پهنای دیدارم فلسفهای فراتر از جسمِ گاها زیبای شکمپرکن دارد.. فلسفهای آنچنان عجیب که این چندسال اخیر بهطرز عجیبی دقتم در این حوزه(!) را فراتر کرده. آنهم برای دخترکی که تا چندسال قبل تمام دستاوردش از این حوزه(!) نهایتا یک املت صرفا شکمپرکن در جهت خروج از رودربایستی پدرمادر بود. باز هم بگذریم..
این سمع و بصر حساس شده، چندی پیش در حال گذر، سخنی از اهل فنش شنید که مدتهاست او را در فکر فرو برده. بزرگ یا به عبارت همنسلانمان «گولاخ آن حوزه (!!) » عرض نمودند: « نکته جالب آشپزی اینجاست که از شمال ایران تا جنوبش بیش از صدهزار نوع دستورپخت قرمهسبزی داریم. همه هم میگن قرمهسبزی خوشمزهترین غذای ایرانیه. حالا اگه قرمهسبزی شمالیا رو بدن جنوبیا ممکنه بهش لب هم نزنن.. »
گویی دوباره به گرههای کور ذهنم نزدیک میشدم. همانجا که همیشه برایم سوال بود که چرا هنگامی که من،شیعهی به طعم قرمهسبزی خودمان را انتخاب کردهام زمانی که تقوا و دین و صراط به طعم قرمهسبزی همسایه را مزهمزه میکنم بهمثال طعم زهرمار مینمایدم. بماند که همگی پوستهای از شیعه را یدک میکشیم، اما همچنان برایم جای سوال است که آیا واقعا تنها توجیه این مساله همان جمله معروف دهنپرکن مارمولک است که به تعداد انسانها راه به خدا داریم؟! آیا واقعا این یک مغالطه سربسته جهت سهولت ناشی از عدم تغییر در افکار و سبک زندگیمان نیست..؟!
اصلا آیا واقعا همه قرمهسبزیها خوشمزهاند؟!؟!
