از لذتهای بزرگ زندگیم خرید جوراب بوده. حقیقتا با تقریب خوبی میتونم راجع به خودم بگم انقدر که از خرید و پوشیدن جورابهای عجق وجق لذت میبرم از خرید هیچ لباس مهمونی لذت نبردم.
شاید علت خوشحالی بیدلیل امروزم همین بود. احساس میکردم با جورابای موزیم رو ابرا دارم راه میرم. یه حسی شبیه حس پیرمرد مهربون عینکیای که لپ نوههاشو میکشه..
پ.ن: حس مینیونی دارم با جورابای عزیز عزیزم :))