پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

سلام خوش آمدید

فکر رفتن زینب شده کابوس شبام. جدیدا وقتی می‌بینمش بیشتر از همیشه ساکت می‌شم و فقط نگاش می‌کنم. انگار هیچ چیز آرومم نمی‌کنه. تازگیا هم که از نگاهم عذابم رو فهمیده و سعی می‌کنه منو بخندونه از دستش فرار می‌کنم. یادمه تو دوران دبستان هم یه بار دیگه اینجور شده بودم. انقدر طاقت نیاوردم که با هزارتا بهانه خودم زودتر از دوستم ازون مدرسه رفتم که رفتن و نبودنش رو نبینم. 

نمی‌خوام اون روز لعنتی برسه که رفتنش رو ببینم...

 

 

 

 

پ.ن: اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست...

نظرات (۱)

تا بوده همین بوده...منتها تو فقط دو موردشو یادت مونده!
پاسخ:
بی‌بغلم حمیده‌م!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پرتو
طبقه بندی موضوعی