پرتو

در عین نوسان در تکامل.از روزنه به پرتو، شاید روزی هم سپیده..

آیینه‌های روبرو

حال‌وهوای خواندن «کشتی پهلو گرفته» سیدمهدی‌وشب‌های رمضان و حسرت حکومت علوی درپس تمام اتفاقات اخیر این ایام. 

چیزی شبیه تقارن. شبیه شاید واژه کاملی نباشد. همان! دقیقا همان!

 

 

 

 

 

پ.ن: این المنتظر لاقامه الامت و العوج...

۰ نظر

امید

اگر توی یه جنگلی گم شده باشی که آسمونش هم پیدا نباشه که باهاش جهت‌یابی کنی٬ بهترین کار اینه که رودخونه‌ای رو پیدا کنی و مسیرشو دنبال کنی. حتی اگه ندونی به کدوم سمت می‌ره. 

روزنه هم همون حکم رودخونه رو داره تو دلم. همون نوری که همیشه ته دلم روشن می‌شه می‌رم دنبالش. 

 

بسم الله..!

۰ نظر

آه‌لودگی

چندین بار در کودکی از روی جهالت از کسانی که عقیده به دفاع از کشور خود داشتند و با وجود واجدالشرایط بودن٬ از رفتن به جنگ امتناع کردند علت را جویا شدم و جز اینکه حس ناخوشایندی را تحویلم دهند پاسخی نیافتم..

این روزها٬ این هوای تهران٬ این خودخواهی و بی توجهی بعضی آدمها به همشهری خود٬ حال من را به حال بعد از جواب همان افراد کذایی می‌برد..

این یک هفته‌ای که بخاطر این موضوع در خانه ماندم٬ بیشتر از اینکه دلم از دولت و دانشگاه بگیرد٬ از آدمهایی دلم گرفت که در خاک‌هایشان جوانانی خفته‌اند که با دستهای خالی خود همه بهانه و تهدیدات را کنار زدندو رنگ پیروزی و حیات به جامعه خود زدند...

این منی که چند روز قبل شاهد مرگ جوانی ناشی از آلودگی هوا بود٬ جوانی هم‌دوره من که بستگانش در مراسم برایش هجله دامادی بسته بودند و گل و نقل بر جسدش می‌ریختند٬ دیگر در این هوا نمی‌تواند نفس بکشد. نه بخاطر ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون٬ بلکه از هوای خودبینی مردم شهرم. که من وجودم آکنده از آه این طبقه‌ی حساس و آسیب پذیر شده. این هوای آه‌لوده نفسم را تنگ کرده و سینه‌م را مالامال دردی قدیمی..

 

۰ نظر