روی زمین نشسته بود. کمرش درد میکرد. بلند شدن برایش مشکل شده بود. به زمین نگاه میکرد به کدام نقطه اتکا کند که بلند شود. «یا زهرا..». برخاست..
به گمانم٬ وقتی مرا حمل میکرده خیلی اذیت شده بود که نامم...
اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلاَمُ وَ مِنْکَ السَّلاَمُ وَ لَکَ السَّلاَمُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلاَمُ.